گفتمش دل میخری پرسید چند ؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند

خنده کردو دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل زدستش روی خاک افتاده بود

جای پایش روی دل جا مانده بود

برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست مرا فتاد

دل از ره تو را چه افتادست میان او که خدا آفریده است

از هیچ دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشادست به کام تا نرساند

سلام خدمت همه دوستان عزیز و گرامی.

اول از همه عذر خواهی من رو بابت دیر آپدیت شدن سایت بپذیرید. تمام تلاشم رو میخوام انجام بدم تا سایتی جامع و کامل در زمینه و موضوع عاشقانه داشته باشم. برای همین لازم میدونم بخش های جالب و جدیدی رو به سایت اضافه کنم.

تا چند روز آینده قالب جدید سایت رونمایی میشه و همچنین به پاس تشکر از تمامی دوستان همراه سایت لحظه ها امکانات بیشتر و بهتر تقدیم حضورتون میشه.

بزودی باز خواهیم گشت …. منتظر باشید

.

♫♫♫♫♫♫♫♫♫

.

دلم حال تو که دوباره همونه

قدر من و تو رو اخه کی میدونه

درست وقتی باید بمونه اون میره

غیر من کی میتونه دستت رو بگیره …

کاربران گرامی سلام

اول از همه بابت مشکل ایجاده شده ی امروز عذر خواهی میکنم و امیدوارم کوتاهی ما را ببخشید , نمیدونم متوجه تغییرات ظاهری و باطنی در سایت لحظه ها شدید یا خیر ؟! رضا بهرام نژاد عزیز مدیر قبلی لحظه ها سایت را به بنده واگذار کردند و از امروز من در خدمت شما هستم تا بتوانیم لحظاتی زیبا و به یادماندنی در کنار هم داشته باشیم , تمام سعی خود را میکنم تا جای ممکن تم و الگوی اولیه سایت را حفظ کنم و همان رویه سابق را تا جای ممکن ادامه بدهم ولی تغییرات خوب و مفیدی هم داشته باشیم تا سیات سرگرم کننده تر برای همه دوستان باشد .

از همه شما عزیزان هم صمیمانه دعوت میکنم تا در هر چه بهتر شدن سایت با نظر ها و مطلب هاتون ما را یاری کنید . امیدوارم بتوانیم بخش های جدید هم با سایت اضافه کنیم و نظر شما را هر چه بیشتر جلب کنیم .

اینجا یک محیط گرم و صمیمانه است برای همه اونهایی که تو زندگیشون یک عشق دارند و عاشق چیزی هستند , حالا این عشق به هر چیزی باشه فرقی نداره , یکی عاشق پدر و مادر هست یکی عاشق همسر و فرزند و یکی عاشق خواهر و برادر و یکی عاشق دوست و رفیق , یکی عاشق ائمه اطهار هست و یکی عاشق دنیا و اخرت و یکی عاشق پول و ثروت و یکی هم ماشین و خونه ! همه شما برای ما عزیز هستید از قوم و شهر و ملیت و زبان و رنگ پوست , کلیک هاتون روی چشم ما !!!

.

ﭘﺴﺮﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺎﯾﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﭘﺎ ﭘﯿﺶ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭﺑﺎ ﭘﺪﺭﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ !

ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﺴﺮﮎ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺑﻮﺩ!

برای مطالعه بیش تر مطالب به ادامه مطلب بروید

.

♫♫♫♫♫♫♫♫♫

من از ایران من از تبار خورشیدم
از همین خاک به قله ی دنیا رسیدم …

.

.

.

مرد نگاهش را از لای درنیمه باز به سوی همسرش،که با حساسیت خاصی داشت ناخن هایش را لاک می زد چرخاندوبا صدای پرحجمی غرونلند کنان گفت:نگفتم این پسره داره مجنون می شه؟نمی فهمم به کی رفته…
زن بی آنکه چشم از ناخن هایش بردارد گفت:مجنون نگو،بگو امل.چه می دونم چش شده.یه مرتبه کارای ترسناک می کنه

برای مطالعه بیش تر به ادامه مطلب بروید